اصلاحات در آموزش و پرورش


                     بهروز فرهادیان  1376

 

اصلاحات در آموزش و پرورش

 

پس از حماسة دوم خرداد ، واژه های اصلاحات و اصلاح طلبی از مهمترین واژه های بکار رفته  در تحلیل های سیاسی و اجنماعی است .    

برای واژة اصلاحات باید معانی مشخص و مشترکی پیدا کرد . منظور از اصلاحات چیست و در  چه چیزی قرار است اصلاحات انجام پذیرد ؟ مقصود از این اصلاحات چیست ؟ ممکن است افرادی واژه اصلاحات را بکار برند و از آن معانی متفاوت با یکدیگر قصد کنند . برای رسیدن به یک تعریف مشنرک باید هدف و مقصد را روشن کرد . هدف چیست و کدام جهت مورد نظر است ؟ همچنین باید سدها و موانع را شناسائی و ضعف ها و قوت ها را بررسی کرد .

در طی دو دهه اخیر بمرور برخی ابهامات و کجی ها در ارزش ها و سیاستها بوجود آمد . پیام دوم خرداد بازگشت به شعارهای اصیل انقلاب است . قانونگرایی ، مردم سالاری ، تحمل نظرات یکدیگر ، شنیدن سخنان گوناگون و پذیرش بهترین گفته ها ، حفظ حرمت یکدیگر ، عمل به آداب و شعائر دینی و  از پیام های دوم خرداد است . پیام دوم خرداد نفی ارزشهای دینی و پشت پا زدن به گذشته نیست ، اصلاح اشتباهات و جبران مافات است .

قانونگرائی از مهمترین دستاورردهای دوم خرداد است . قانون برای همه نه برای فرد یا گروهی خاص . قانونگرائی این نیست که دیگران را ملزم به رعایت و اجراء قانون بدانیم و خود یا گروه و جناح خود را فراتر از آن بدانیم . همانگونه که نمی توان خود یا گروه و جناح خود را فراتر از قانون دانست و آنگونه که بخواهیم عمل کنیم اما وقتی طرفداران قانونگرائی در جائی اشتباهی مرتکب شدند ، فریاد بر آورند که باید تابع قانون بود .

در آموزش و پرورش نیز قانون باید محور تصمیم گیری ها باشد . جریانهای سیاسی و تفکرات جناحی و جناح بندی ها در دو دهه اخیر بیشترین صدمات و خسارات را به آموزش و پرورش وارد     کرده اند . آموزش سیاسی و فهم سیاسی غیر از سیاست بازی است . کار آموزش و پرورش بالا بردن فهم سیاسی دانش آموزان است نه سیاست بازی و گروه گرائی . راه رسیدن به چنین آرمانی ، پیروی از قوانین و دستورالعمل هاست .

در آموزش و پرورش دستورالعمل های مهمی را میتوان یافت که بخوبی اجراء نشده اند . چرا در مدارس باید دستورالعمل شورای مالی باشد اما مدیران به آن عمل نکنند ؟ آئین نامه اجرائی مدارس باشد اما مورد بی توجهی قرار گیرد ؟ چرا برخی مدیران هنوز طرح مدرسه محوری را باور نکرده اند ؟ طرح مدرسه محوری ، بدنبال فراهم کردن زمینه حضور عملی مردم و اولیاء دانش آموزان در مسائل مدرسه است . اما برخی مدیران با دیدگاه سنتی نگران این هستند که مبادا حضور اولیاء و انجمن اولیاء و مربیان به تضعیف جایگاه مدیریتی آنان بیانجامد .

این دیدگاه مخالف سیاستهای مشارکتی و اصلاح طلبانه است . مدیران سنت گرا از موانع اجراء طرح مدرسه محوری هستند . مدیران سنت گرا از ابتکار ، خلاقیت و نوآوری بهره ای نخواهند داشت و زمینه ابتکار و نوآوری و مشارکت مردمی را نیز فراهم نخواهند کرد . باید دیدگاه ها را از مدیریت سنتی به مدیریت مشارکت گرا تغییر داد . اگر چنین شد بزرگترین موفقیت در اجراء دستورالعمل ها و حاکمیت قانون در آموزش و پرورش ، بدست خواهد آمد . اصلاح طلبی ، شکستن نگرش های سنتی و میدان دادن به مدیران قانونگرا است .            

جهان درون و رفتارها



به نام هستی بخش
                                                                              بهروز فرهادیان - 1376

 

                                                            

جهان درون و رفتارها

 

 

جهان را هر کس به گونه ای می بیند . حساسیت ها و قضاوت های هر کس متناسب با تفکری است که درباره جهان دارد . جهان هر کس نه این دنیای مادی است که خورشید ، دریا ، کوه ، زمین و آسمان دارد بلکه دنیایی است که او در درون خود دارد و بر اساس آن جهان بیرون را تفسیر می کند .

آنچه در جهان مادی اتفاق می افتد بر جهان درون افراد اثر می گذارد و به شکل های مختلف در رفتار و کردارها بازتاب می یابد . حس بویایی ، بینائی ، شنوایی ، لامسه و چشایی هر یک دری هستند برای ورود اطلاعات به دنیای درون . محدود ساختن دنیا در آنچه می بینیم یا اعتقاد به دنیایی فراتر از آنچه حواس ظاهری درک می کنند ، بسته به نوع نگرش ما درباره جهان هستی دارد که آن هم تحت تأثیر دنیای درون ماست . اعتقادات شخصی بخشی از جهان درونی است .

تفاوت در رفتارها نشانگر تفاوت درونی است . بنابراین اصلاح رفتاراز طریق اصلاح جهان درون باید صورت گیرد . اصرار بر تغییر رفتار بدون توجه به درون فرد امکان پذیر نیست و در نهایت به ریاکاری منجر می شود . اظهار نارضایتی یا شگفتی بدون توجه به دلیل رفتارهای خاص گاه مشکل ساز        می شود .

ابتدای تغییر رفتار ، تغییر در جهان درون است . به همین جهت اصرار بر چیزهایی که با فرهنگ مملکت تناسب ندارند سعی در تغییر جهان درونی است . این خطری در کمین است . ابزارها و وسایل متعددی در تغییر رفتارها به ویژه در رفتار جوانان بکار گرفته شده که سنخیتی با فرهنگ ندارند اما بدنبال این هستند که آرام آرام ذهن ها را از داشته های خود منحرف و امیدوار به فرهنگ بیگانه نمایند .

سعی در تغییر فرهنگ دینی به جهت دلسوزی یا علاقمندی به مردم نیست تنها می توان گفت منافع دنیوی انگیزه این کار است که  نشان از تفاوت در   جهان های درون دارد . نفوذ به جهان درونی از طریق راه های مختلف مثل بزرگ نمایی وقایع و کوچک شمردن همین وقایع در کشور مبلغین و انواع   سایت ها با هزینه های سرسام آور و نشان دادن فیلم ها و برنامه هایی که با فرهنگ خودی هیچ تناسبی ندارند ، نمونه ای از این کارهاست .

اما انسان به دلیل تمایل فطری و داشتن اختیار می تواند ایستادگی کند . اینجا اهمیت کارهای فرهنگی نمود پیدا می کند . هر حرکتی می بایست در جهت این تمایلات فطری صورت گیرد تا با فرهنگ دینی تناسب پیدا کند و پذیرش اراده و اختیار نتایحی دارد که گریز از آنها قابل توجیه نیست .

لازمه پذیرش اراده و اختیار ، قبول مسئولیت رفتارهاست . با اعتقاد به دنیای دیگر است که این مسئولیت معنا پیدا می کند . هر چه در دنیایی دیگر به دست آورد ، محصول اراده و اختیار او در این دنیا است .

 یکی از راه هایی که دیدگاه انسان را راجع به زندگی عوض می کند و از وسوسه ها و ابهامات بیرون می آید ، تفکر در موضوع خلقت به ویژه خلقت انسان است . حتی گریز از این امر می تواند سؤال برانگیز و قابل تأمل باشد .

چرا کسانی به صرفِ تفریح ، مشغولیت های متنوع و گذرانِ وقت بها    می دهند ؟ چرا انسان از تفکر دربارة خلقت به اشکال متفاوت گریز می زند ؟ مشغولیت های انسان امروز نسبت به گذشته فوق العاده بیشتر شده است .    ساعت ها بدون هدف مشخص عقلانی به برنامه های گوناگون رادیو و تلویزیون مشغول شدن تا انواع تفریح ها و خوشگذرانی های بدون برنامه که تنها به گذر روز و رسیدن به شب یا بر عکس  می انجامد ، حکایت از تلاش برای فرار از عاقبت اندیشی دارد .

شاید به خاطر این است که از رسیدن به آنچه عقل می پذیرد ، گریزان است . گر چه تاریخ و عملکرد کسانی که به نام دین و خداباوری مردم را مورد سوء استفاده قرار دادند ، بی تاثیر نیست ولی آیا تنها از دین و مذهب سوء استفاده شده است ؟‌

بسیاری از متفکران درباره «مرگ» نظر داده اند و گاه به حسرت مناظر زیبایی نشستند که آنها نیستند و انسان های دیگر بی توجه به آنچه بر آنها گذشته ، از آن زیبایی ها لذت می برند . مثل انسان های فعلی که از پس میلیون ها سال وارث انسان هایی شده اند که نام و نشانی از آنها نیست و کسی از اضطراب ها ، غم و غصه ها ، مشکلات ، وسواس ها و دلشوره های آنها نسبت به فرزندان و دیگر انسانها خبر ندارند . چه کاخ و کوخ نشین هایی که با همة لذت ها یا     تلخی هایی که در زندگی داشتند اکنون در این جهان نام و نشانی از آنها باقی نمانده و انسان های فعلی ساکن کره زمین هیچگاه یادی هم از آنها نمی کنند .

بدون شک ما هم روزی به چنین وضعی خواهیم رسید . انسان هایی که وارث ما می شوند ، خود در دنیای درونی خویش چنان مشکلات ، دلواپسی ها یا خوشی هایی دارند که فرصت فکر کردن به ما و زندگی ما را ندارند . انسان های گذشته هم بر روی همین زمین و زیر همین آسمان زندگی می کردند ، اما در دنیای درونی ما چقدر جا دارند ؟! مسیری میلیون ساله که «آمدن و رفتن» در آن اصل شده ، بر دوش ها سنگینی می کند . چرا این چنین آدم ها می آیند و        می روند ؟ این همه تلاش و درگیری ، رنج و درد یا خوشی و شادی که با مرگ ظاهراً به انتها می رسد برای چیست ؟

چه جنگ ها و درگیری هایی که رخ نداده و میلیون ها نفر را به کام مرگ نفرستاده است . غرورها و مستی های پیروزمندانه و غصه های شکست خوردگان را اثری نیست یا در داستان ها به صورتی گنگ و سربسته سخن از آنها به میان می آید . ما نیز روزی به کاروان فراموش شدگان خواهیم پیوست تا آیندگان بیایند و این راه ادامه یابد .

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت       ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت1

آخر این رفت و شد به کجا می رسد ؟! سؤالی که انسان های بسیاری را به خود مشغول کرده و انسان های بسیاری برای فرار از آن به هر وسیله ای خود را مشغول می کنند . اما قرآن و متون اسلامی پاسخ های روشن و مطمئنی به این گونه سؤالات داده اند و پرورش یافتگان چنین مکتبی با وقار و آرامشی گیرا زندگی را با هدفی روشن دنبال کرده اند .

گرچه در جزئیات موضوع ، تفاوت هایی بین معتقدین به این آئین وجود دارد اما در اصل موضوع تردیدی مشاهده نمی شود . شرط ورود به این آیین ، اعتقاد به اصول مشترکی است که قرآن فرموده است . اما برخی در تفسیر آیات قرآن وجوه گوناگونی بیان کرده اند .

در تعریف «معجزه» گفته اند کاری که مطابق یافته هاتی معمول و توان بشری نباشد . بنا به اعتقاد مسلمانان ، «قرآن» معجزه ای است که جاودانه دراختیار بشر است و هر کس می تواند بدان مراجعه کند ، برخلاف معجزات دیگر که محدود به زمان خاصی بودند .  

درک این نکته که انسان ویژگی هایی دارد که سایر پدیده های هستی فاقد آنها هستند ، بر درک موضوع یاری رسان خواهد بود . این ویژگی ها از عوامل اصلی ارسال پیامبران و معجزات آنها بوده است .

بر این اساس انسان راهی طولانی را در پیش دارد و هر لحظه که احساس کند به خود واگذاشته است دست به کاری می زند که توشه او را برای طی مسافت پیش رو از بین می برد . چه بسا تا به سر منزل مقصود برسد ، راهی بس طولانی و پر از خطر ، مشکل ، ابهام و گمان در پیش داشته باشد .

هر کس به اتکاء اراده ، ارث و محیط موجودی است منحصر بفرد که ابزار لازم متناسب با آنچه باید باشد در اختیارش قرار دارد . اراده و میل او به ظهور آنچه به شکل استعداد در درون وی قرار دارد ، شخصیت فرد را شکل   می دهد . میل به خوبی و بدی در انسان وجود دارد اما اینکه خوبی را به عمل در آورد یا تابع بدی باشد ، اراده به هر یک از آنها شرط است .  

این دنیا بسان پلی دانسته می شود که به جهانی دیگر متصل است و هر گونه نمی توان در آن عمل کرد . همه می دانند که پل جای ایستادن نیست بلکه وسیله ای برای رسیدن به مقصد است . دنیا نیز چنین است پس رفتاری که با دنیای بعد از این پل تناسب دارد و انسان را به سعادت می رساند ، مجاز شمرده می شود .

همه کسانی که به دنیای دیگر معتقدند جهان درونی یکسانی ندارند همچنان که غیر معتقدین نیز همین حالت را دارند . به همین دلیل است که آنان  رفتارهای



 

 


 1ـ دیوان حافظ ـ ص 66

متفاوتی دارند . رفتارهای متفاوت باید قابل تحمل باشد زیرا که دنیای افراد متفاوت است . خداوند ، انسان را اینگونه خلق کرده و قابل تغییر نیست .

برای آسان تر شدن موضوع به مثالی اکتفا می شود . اعتقاد مشترکی در مورد «دنیای جنین» وجود دارد . انسان های   فعلی ، همگی دورانی را به عنوان «دوران جنینی» طی کرده اند . بدون طی چنین دنیایی ورود به عالم مادی امکان پذیر نیست . در واقع شرط ورود به این دنیای مادی ، گذران دوران جنینی است . در این دوران ابزارها و زمینه های لازم برای آنچه در این مرحله از حیات احتیاج است ،  فراهم می شود . این دوران باید طی شود تا دست و پا و سایر اندام ها رشد کنند . 

چگونگی بهره گیری از این ابزارها منوط به رشد کامل آنها در دوران جنینی است . اگر به دلیل بیماری مادر یا سایر دلایل لطمه ای به رشد جنین وارد شود ، آثار آن را در دنیای بعدی خواهد دید . مشکل عدم بینایی کودک تازه متولد شده یا عدم شنوایی از ین جمله اند . یعنی نحوه زندگی در دنیای بعدی به چگونگی زندگی در این دنیا (دنیای رحم) بستگی دارد .  

بنابراین دوران جنینی دورانی است که بالاجبار باید طی شود تا مرحله دیگری از حیات مادی به وجود آید . در این دوره «استعداد» زندگی در مرحله بعدی فراهم می شود ولی تفاوت ها همچنان وجود دارد . آیا خود جنین از طیچنین مراحلی آگاه است ؟ امروزه با امکانات پزشکی می توان دوران مختلف نه ماهه جنین را بررسی کرد و وابستگان را از وجود انسانی که بعداً به وجود خواهد آمد ، آگاهی داد . اما راهی هست تا به جنین این آگاهی را داد که او به مرحله ای از حیات می رسد که ویژگی های خاص خود را دارد ؟

چگونه درخشندگی خورشید ، زیبایی مناظر و جنگل ها ، خروش آبهای رودخانه ها ، وسعت اقیانوس ها ، تغذیه از راه دهان ، حرکت با پا و دویدن ، خندیدن ، حرف زدن و . . . را برای جنین می توان توصیف کرد ؟! ما که دوران جنینی را گذرانده ایم می دانیم این ها چه معنایی دارند و چه بسا آنقدر تکراری شده اند که گمان می کنیم حتی ارزش فکر کردن هم ندارند . ولی چون جنین ابزارهای لازم برای درک این واقعیات ندارد ، امکان فهم نیز ندارد .

امکان فهم نداشتن برابر با وجود نداشتن واقعیات نیست . جنین باید مراحلی را پشت سر نهد تا امکان درک مرحله ای دیگر برای وی فراهم شود . این مراحل بالاجبار طی می شوند و اراده و اختیار جنینی نقشی در این مراحل ندارد . با پشت سر نهادن این مرحله و فراهم شدن ابزارها و امکانات جدید ، امکان نفی دورة گذشته ممکن نیست .

جنین خود جزئی از دنیای مادی است و دنیای مادی او را در دل خود جای داده است اما جنین به این جهت که امکانات فهم و درک را ندارد ، نمی تواند این واقعیت را بفهمد و راهی برای فهماندن واقعیت به او وجود ندارد . شاید گفته شود این پرسش کردن نمی خواهد ، همه می دانند که جنین  ابزار دریافت این مسائل را ندارد و تا متولد نشود و مدتی نگذرد امکان چنین ارتباطی وجود ندارد .

عمده مسئله اینجاست . یعنی باید بپذیریم در مرحله ای خاص امکان دریافت و درک برخی واقعیات وجود دارد . پس از اینکه مدت زمان لازم برای آمادگی جنین گذشت ، او به این دنیا می آید . گریه نشانة حضور انسان تازه از راه رسیده است . اطرافیان و وابستگان جنین بر خلاف او خندان و شادمان هستند . خداوند مقدمات را از پیش آماده کرده است . جنین گرسنه است اما نمی توان از غذاهایی که آدم های بزرک استفاده می کنند به او داد . شیر در سینه مادر از پیش آماده شده و همزمان با تولد جنین آماده تأمین نیازهای بدن اوست .

یعنی در دنیا همه چیز بر اساس نظم و حکمت استوار است . در این دنیا هم مثل جنین امکانات لازم برای زندگی در دنیای دیگری فراهم می شود با این تفاوت که در این دنیا "اراده و اختیار" شکل دهنده رفتارهاست . این دنیای درون رفتار خاصی نیز طلب می کند . کسی که به نیروی مافوق بشری معتقد است  نمی تواند هر گونه که خواست عمل کند . عمل او را جهان درون تعیین می کند . او رفتاری را به انچام می رساند که آن نیروی برتر مچاز دانسته در غیر این صورت باید چهان درون او را به شکلی دیگر معنی کرد .

 

 

 

 

 

منابع

قرآن مجید

1- نهج البلاغه ـ ترجمه محمد دشتی ـ مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیر المؤمنین (ع) ـ چاپ پنجم  : قم1385.

2- صحیفه مبارکه سجادیه ـ علی بن حسین (ع) ـ مترجم کاظم ارفع ـ تهران : فیض کاشانی ـ چاپ دوم ـ 1385.

3- گراهام ، رابرت . بی : روان شناسی فیزیولوژیک ـ ترجمه علی رضا رجایی ، علی اکبر صارمی ـ مشهد : شرکت به نشر 1380.

4- نجاتی ، محمد عثمان : قرآن و روان شناسی ـ ترجمه عباس عرب ـ چاپ چهارم ـ مشهد : آستان قدس رضوی ، بنیاد پژوهشهای اسلامی ، 1377.

5- حافظ شیرازی : دیوان ـ از روی نسخه تصحیح شده علامه محمد قزوینی ـ تهران :ک پیام عدالت ، چاپ یازدهم 1382.

6- النیشابوری ، حسین بن علی بن محمّد بن احمد : روض الجِنان و روح الجَنان فی تفسیر القرآن ـ به کوشش و تصحیح : دکتر محمد جعفر یاحقی ـ دکتر محمّد مهدی ناصح ـ مشهد : بنیاد پژوهش های اسلامی 1366.

7- کاشانی ، ملا فتح الله : منهج الصّادقین ـ با مقدمه و پاورقی حاج میرزا ابوالحسن شعرانی ـ چاپ سوم ـ تهران : کتابفروشی اسلامیّه 1346.  جلد سوم

8- النسائی . سُننُ النَّسائیّ ـ بشرح الحافظ جلال الدّین السیوطی و حاشیه الأمام اسّندی ـ بیروت : دارلفکر ، سنه 1348 هجریه

کتاب و کتابخانه در ایران باستان

                


                                                                                                  بهروز فرهادیان - 1383                                                                      

 

کتاب و کتابخانه در ایران باستان

 

در معنای «کتاب» تعاریف مختلفی ارائه شده است . در این مقاله منظور از کتاب رسانه ای گروهی است که مطالب آن قابل انتقال بوده و در هر زمان و مکانی قابل بازیابی باشد . بنابراین عنوان «کتاب» بر انواع پوست نوشته ها ، لوح ها و طومارها اطلاق می شود و کتاب هایی که امروزه از کاغذ تهیه می شوند یکی از انواع «کتاب» می باشد .

*     *     *

دگرگونی های سیاسی ، جنگ ها ، هجوم ها و غارت هائی که در طول تاریخ بر ایران وارد شده ، مدارک و آثار بسیاری در زمینة علم و دانش ایرانیان را از بین برده است .ایران در دوران مختلف مورد هجوم اقوام بیگانه قرار گرفته است . جنگ هائی در این کشور رخ داده که گاه به ویرانی کامل چندین شهر انجامیده است . عموماً مهاجمین از نظر علم و دانش در سطح بسیار پائین تری از ایرانیان قرار داشتند . آنان به دلیل ناآگاهی نسبت به ارزش علم و کتاب یا نگرش خاصی که دربارة کتب و نوشته های ایرانیان   داشتند ، در فکر نگهداری و حفظ این آثار نبودند .

برای شناخت وضعیت کتابخانه در جامعه ایران باستان تا دورة ساسانیان ، به تحلیل و بررسی برخی مستندات و مدارک تاریخی پرداخته می شود . بر اساس

 

 

مدارک موجود ، ایرانیان از گذشته های بسیار دور به علم و کتابت توجه داشته اند . آثار باقی مانده از قرون گذشته ، نشان از تلاش ایرانیان در کسب علم و دانش دارد . الواح گلین و سنگ نبشته ها از جمله آثار گرانبهایی است که بر این امر صحه می گذارند .

پادشاهان ایران عموماًَ سعی می کردند آثاری مکتوب و منقوش از حدود قلمرو ، ایده ها ، سیاستها ، فتوحات و … خود را بر سنگها ، صخره ها ، الواح ، سکه ها ، پوست و سایر ابزار ثبت و به نسل های بعد منتقل کنند . 

ایران شناسان و باستان شناسان به اتکاء آثار مکشوفه ، معتقدند ایرانیان از قرون بسیار دور از خط و کتابت بهره می برده اند . گیرشمن باستان شناس فرانسوی از خط «عیلامی مقدم» متعلق به تمدن شوش در  قرنهای پیش از 3000 قبل از میلاد مسیح یاد می کند . وی از کتیبه ای ایلامی سخن به میان می آورد که مربوط به ربع اول هزارة سوم ق.م.است .

دیاکونوف معتقد است در قرن هفتم قبل از میلاد ، مادها دارای خط و کتابت بوده اند و خط مادها همانی است که امروزه «خط باستانی پارسی»  نامیده می شود . 

در دورة هخامنشیان ، ایران مرکز مهم تبادل افکار و آراء علمی در خاور میانه بود و دربار شاهنشاهی به دلیل ارزشی که برای دانشمندان قائل می شد ، گاهی آنان را به اقامت اجباری در دربار وادار می کرد .

برخی مؤرخین معتقدند در دربار پادشاهان هخامنشی فرامین به پارسی باستان صادر می شدند اما دبیر فرمان را به زبان آرامی ترجمه می کرد و بر روی پاپیروس می نوشت سپس منشی دیگری آن را به زبان عیلامی ترجمه کرده بر روی لوح می نوشت .

هزاران لوح کشف شده در تخت جمشید نیز دال بر اهمیت کتابت در ایران باستان است . این لوح ها اسناد هزینه از جمله صورت حسابهای صنعتگران و کارگران تخت جمشید بودند .

علاوه بر این ، وجود بانکداری در دورة هخامنشیان مورد تأکید گیرشمن است . وی اعتقاد دارد حتی بانکداری خصوصی برای نخستین بار در این دوره به وجود آمد و مدارک این بانکها نیز بدست آمده  است . تأسیس چاپارخانه ، توسعة راه ها و ساخت کشتی هائی با ظرفیت 100 تا 200 تن و با سرعت 60 تا 80 میل دریائی در روز حکایت از دانش گسترده ایرانیان در دورة هخامنشی داشته است . فعالیت های نجومی ایرانیان باستان نیز مورد توجه محققین قرار گرفته است . این امور نمی توانست بدون وجود آثار مکتوب و مدون علمی انجام پذیرد .

پادشاهان ایران دارای دبیران و نویسندگانی بودند که حوادث و رویدادها را به دقت ثبت و ضبط می کردند . پادشاهان ساسانی ، در کاخ های سلطنتی بایگانی مخصوص ایجاد کرده بودند که اسناد و مدارک دولتی و شرح رویدادهای کشور در آنجا نگهداری می شد .

لوکونین رئیس بخش خاوری موزة دولتی ارمیتاژ در اتحاد جماهیر شوروی سابق ، از نتایج کاوش های باستان شناسان اروپائی در شهر «دورا ـ اروپوس» یکی از شهرها و پایگاه های نظامی رومیان یاد می کند که طی آن نوشته های بسیاری به زبان های یونانی ، سامی و ایرانی کشف شد . برخی از این پوست نوشته ها به وسیلة دبیران ساسانی که همراه سپاهیان بودند ، نگارش یافته بود . بر اساس این نوشته ها سپاهیان ساسانی از سال 256 تا 262 میلادی در این شهر سکونت داشتند . این پوست نوشته ها همچنین نشان از این دارند که اسامی مسئولین دولتی مانند خزانه دارها ، محافظین و مسئولین قضائی و حتی میزان جیرة افراد با قید نام آنها در دفاتر مخصوص ثبت می شد .

جهشیاری در کتابی که در قرن چهارم هجری تألیف کرده دربارة اعتبار دبیران و نویسندگان در ایران باستان می نویسد به دستور پادشاه ، نویسندگان جوان پس از آزمایش های مختلف در دربار به خدمت مشغول می شدند . نویسندگان و دبیران بر دیگران مقدم می شدند و به هنگام اعزام قشون نیز فرمانده قشون موظف به مشورت با نویسنده و دبیر اعزامی در توقف و عزیمت بود .

در دورة ساسانیان  شهرها ، تولیدات کشاورزی ، سدسازی ، کانال کشی و دیگر مظاهر تمدن آن روز رشد فراوانی یافت . این ترقی بدون آثار مکتوب و استفاده از متخصصینی که به علوم روز آشنائی و تسلط داشتند ، امکان پذیر نبوده است .

شاپور اول پس از پیروزی بر رومیان و به اسارت در آوردن امپراتور روم ، فرمان داد تا این حادثة بزرگ را بر سنگی ثبت کنند . او با سپاس از «ایزدان بزرگ» ، هدایائی به عنوان سپاسگزاری و شکر به آتشکده ها تقدیم کرد . در این سنگ نوشته از زبان شاپور اول آمده است : «همة این هدایا در فهرستهای نظامی دولت ثبت گردید»1 .

جرجی زیدان مورخ شهیر عرب دربارة علوم ، کتاب و کتابخانه ها و اهتمام ایرانیان به ترجمه کتب در دورة پیش از اسلام معتقد است اسکندر بخشی از کتب ایرانیان را به آتش کشید و برخی را برای ترجمه به اسکندریه فرستاد . وی با اشاره به سردابی که در اوایل قرن چهارم هجری در محال جی از نواحی فارس کشف شد معتقد است به دستور تهمورث پادشاه ایران علوم روز در این کتاب های پیدا شده در این سرداب ثبت شده بود . این علوم را به زبان پهلوی روی پوست درخت نوشته بودند .

کریستن سن توضیح داده است که در اواسط قرن پنجم میلادی ، شعرا و دانشمندان ایرانی به نگارش حوادث زندگی شاهان قدیم پرداختند و مطالب تازه ای بر آنچه مکتوب بود ، افزودند . نتیجة کار ، کتاب بزرگی به نام «خْوتَای نامگ»  در تاریخ پادشاهان از نخستین پادشاه تا دورة مؤلفین بود .

خْوتَک نامگ پس از سقوط ساسانیان بارها به عربی ترجمه شد و همین ترجمه ها مورد استفاده مؤرخین مسلمان در نگارش تاریخ ایران شد . ابن مقفع از جمله مترجمین این کتاب به عربی است .

بارتلمه در کتـاب «زن در حقوق ساسانـی» از چند کتـاب نام برده است . دینکرت از جملة این کتابـها است که به زبـان پهلـوی نوشته شده و مجموعه ای از احادیث و روایات و تفاسیر زرتشتی بود . از کتاب دیگری به نام «شایست نه شایست» ـ به زبان پهلوی ـ  نام برده شده که در موضوعات اخلاقی نوشته شده بود .

کتاب «مادیگان هزار دادستان» کتاب دیگری است که بارتلمه از آن یاد کرده است . این کتاب را حقوقدانی از دورة ساسانی تألیف کرد و شامل احکام حقوقی است کـه در دادگاه هـا صـادر شـده بودند . در این کتـاب ، قـوانین ازدواج ، تعـدد زوجات ، ارث ، وام ، مسائل حقوقـی شرکت ها ، بخشش و واگذاری و دیگر امور حقوقی در ایران باستان گنجانیده شده است .

وی نکته ای در خصوص زنان در امپراتوری ساسانی می نویسد که تأمل برانگیز است . با استناد به گزارشی از کتاب «مادیگان هزار دادستان» نقل می کند روزی پنج زن از قاضی سؤالاتی حقوقی پیرامون «ضمانت» و «اهلیت» پرسیدند . قاضی به پرسش ها جواب داد اما آخرین سؤال را نتوانست پاسخ دهد . یکی از زنان پس از تأخیر قاضی در پاسخ گفت : «استاد بیهوده بمغز خود فشار نیآورید و بآسانی بگوئید نمیدانم ! و ضمناً میتوانید پاسخ این سؤال را در فلان کتاب بیابید .»2  اگر آنچه بارتلمه نقل کرده ، صحیح باشد میتواند دال بر کتب موجود در جامعه باشد چندانکه زنان نیز می توانستند به این کتب دسترسی داشته باشند .

از دیگر کتب دورة ساسانی می توان به کتاب «آرداویراف نامه» اشاره کرد که به زبان پهلوی نوشته شده و دارای حدود 8800 کلمه بود . کتابها و جزوات دیگری از دوره ساسانی و قبل از آن نام برده شده که برخی از آنها عبارتند از : ایاتگارِ زریران که دربارة جنگ میان گشتاسب و ارجاسب تورانی و زریر و پسرش بستور است . برخی تألیف این کتاب را در پانصد سال بعد از میلاد دانسته اند . کتاب زند (تفسیری است بر کتاب  اوستا) ، دامداد ، چهرداد ، مینوگ خرت ، داتستان دینیگ ، مختارات زات اسپرم ، همن یشت ، درخت آسوریگ ، بند هِشْن ، جاماسپ نامگ ، السکیسران (السکسیکین) که کتابی است دربارة تاریخ ایران باستان ، البنکش ، رُتْستَخم اُسپندیات ، دارا و بت زرین‎ ، دینکرت (دینکرد) ، کتاب الملک کی لهراسف ، تاج نامه ، شهرستانهای ایران - که نام شهرهای ایران و چگونگی شکل گیری این شهرها را با ذکر نام بنیان گزاران شهرها آورده است - کارنامک (کارنامة اردشیر پاپکان) ، نامة تنْسر که ابن مقفع آن را به عربی ترجمه کرد و در سال 607 هجری نیز محمد بن حسن بن اسفندیار آنرا از عربی به  فارسی برگرداند ، هفت کتاب از مانی که عبارتند از : شاپورگان که مانی آن را به شاپور پادشاه ساسانی تقدیم کرد ، انجیل  زنده ، گنج زندگی ، پراگماتیا یا رساله ، کتاب اسرار ، کتاب عظیم و نامه ها .

درمنـابع تاریخـی از کتابخـانه ای در مـرو یـاد شده است که در زمـان عقب نشینی یـزدگرد آخرین پادشاه ساسانی ، به آنجا منتقل شده بود .

بارتلمه با اعتقاد به اینکه ایرانیان پیشتاز نهضت ترجمه بودند ، می نویسد کتب مختلف فلاسفه و دانشمندان یونانی که به فرمان خسرو انوشیروان به زبان فارسی میانه (زبان رسمی دورة ساسانی) ترجمه شدند ، اساس پیشرفت علمی را در اسپانیای مسلمان به وجود آوردند زیرا پس از سقوط ساسانیان ، این کتب به زبان عربی ترجمه شده ، با راه یابی ترجمة آنها به اسپانیا ، ملل مغرب زمین با این اندیشه ها آشنایی پیدا کرده و موجب رشد و شکوفایی علوم شدند .

نهضت ترجمه بدون وجود محل های خاصی برای نگهداری کتب ، ناممکن می نماید . این محلها احتمالاً تابع نظم خاصی برای نگهداری و دسته بندی کتب بودند .

یکی از مراکز علمی ایرانیان ، دانشگاه گندی شاپور بود . در این مرکز علمی علاوه بر دانشمندان ایرانی ، دانشمندان یونانی نیز حضور داشتند که کتب یونانی را به فارسی ترجمه می کردند .

حتی برخی از اعراب‌ شبه جزیره عربستان ، در گندی شاپور به آموختن طب پرداختند . از جمله حارث بن کلده از قبیلة بنی ثقیف و از مردم طایف ، پس از آموختن طب در این مرکز به طایف برگشت و به کار طبابت پرداخت . از آنجا که وی در دوران پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم زندگی می کرد ، پیامبر (ص) بیمارانی را برای معالجه نزد وی می فرستاد .

استیپچویچ به وجود کتابخانه های سازمان یافته در دوران ساسانیان اشاره می کند که در  آنها استنساخ و ترجمة کتب صورت می گرفت :

«در دربار آخرین سلسلة فرمانروای ایران ، ساسانیان ، ادب و هنر و علم در سطح بسیار بالایی شکوفا شد و کتابخانه های سازمان یافته ای وجود داشت که در آنها نسخه های کهن رونویسی  و ترجمه           می شدند . بدین ترتیب ، در زمانی که میراث یونانی ـ رومی در اروپای غربی و حتی مدت زمانی در بیزانس روزگار دشواری را  از سر می گذراند ، ایران پناهگاه امن و زمینة مناسبی برای فعالیت شاعران و دانشمندان بود ؛ برای نمونه ، فلاسفة نوافلاطونی که ، پس از تعطیل آکادمی در سال 529 م به فرمان امپراتور یوستینیانوس ، ناچار به ترک آتن شدند ، به ایران پناه بردند . . . .

مسلمانان ، به دنبال فتح ایران در سال 637 م ، با کتابهای فراوان و شمار زیادی دانشمند و شاعر و افراد تأثیر پذیرفته از فرهنگ باستان و از همه مهمتر با تشکیلات آمادة فعالیت نظام مند علمی و فرهنگی (کتابخانه ها ، مراکز اسناد و آکادمیها) رو به رو شدند…»3

 

کتب ایرانیان و مورخین مسلمان

یکی از نکات قابل بررسی و تأمل برانگیز ، نگارش تاریخ ایران باستان و حوادث دوران پادشاهان ایران پس از سقوط ساسانیان ، به دست مؤرخین مسلمان است . در کتب این مؤرخین ، مطالب و تفاسیر متعدد و مفصل و گاه با ذکر جزئیات آن دوره ، آمده   است . طبری ، یعقوبی و دیگر مورخین مسلمان چگونه توانستند این اطلاعات را گردآوری نمایند ؟ مورخینی که هیچگاه در آن دوره زندگی نکردند ، چگونه قادر بودند با ذکر مشخصات پادشاهان ، تاریخ و حوادث دورة حکمرانی آنان را ثبت نمایند ؟ آیا تنها از منابع  یونانی بهره برده بودند ؟ در این صورت آیا واقعاً این منابع دارای چنین محتوائی بودند ؟

این دسته از مورخین از کتب تألیف شده به وسیلة ایرانیان در پیش از اسلام ، استفاده کردند . این کتب می توانست مستقیماً مورد استفاده قرار گیرند یا پس از ترجمه به عربی قابل استفاده باشند . از جمله ، ابن واضح یعقوبی در کتاب تاریخ یعقوبی ، حمزة اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیاء ، مقدسی در کتاب البداء و التاریخ ، ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه ، ثعالبی در غرر اخبار ملوک الفرس به تاریخ پادشاهان ایرانی و آداب و اخلاق ایرانیان اشاراتی کرده اند که نمی توانسته اند بدون استفاده از نوشته های ایرانیان قبل از اسلام ، به چنین کاری اقدام کنند . مسعودی در مروج الذهب به استفاده از کتب ایرانیان اشاره می کند .نلدکه معتقد است طبری تاریخ بزرگ خود را با استفاده از «خدای نامه» نوشته است .جاحظ در کتاب الحیوان اقرار می کند که از کتب و نوشته های اخلاقی  ایرانیان در تألیف خود سود برده است .

اما اینکه چرا نام آن منابع ذکر نشده می تواند چندین دلیل داشته باشد . رسمیت یافتن زبان عربی به عنوان زبان علمی و رسمی ، بی نیازی از متن اصلی به دلیل ترجمة آن به عربی ، بی اعتنائی به حفظ آثار  منسوب به پادشاهان و سهل انگاری در حفظ کتب ایران باستان می تواند از جملة این دلایل باشد .

         

 نتیجه گیری

ایرانیان از گذشته های بسیار دور به ارزش علم و کتابت پی برده بودند و متناسب با  عصر خویش بیشترین تلاش را در ثبت وقایع و حوادث داشتند . محدودیت ابزارهای نگارش و احیاناً کمبود آنها ، موجب می شد که عموماً از اطلاعات ضبط شده تنها یک نسخه وجود داشته باشد . همین امر یکی از عوامل مهم نابود شدن آثار مکتوب ایرانیان بوده است . وقتی جنگ ، انقلاب یا درگیری رخ می داد و این نوشته ها صدمه می دیدند و از بین می رفتند ، دیگر امکان بازنویسی آنها وجود نداشت .

ترجمة کتب در سطحی وسیع از دیگر کارهای مهم ایرانیان در عهد باستان بوده است . بعدها این امکان بوجود آمد که از کتب ، نسخه برداری شود و تعداد آنها فزونی یابد . سابقة  استنساخ کتاب و مراجعه  به خزانه برای مطالعة کتابها به دوران شاپور پسر اردشیر (مرگ در سال  272 قبل از میلاد) بر می گردد . در کتابخانه ها معمولاً امکانات و ابزار استنساخ و ترجمة کتب وجود داشت و در اختیار دانشمندان و مراجعه کنندگان قرار داده می شد .

کتب تألیفی یا ترجمه شده مانند اسناد و مدارک دولتی در خزانه ای وابسته به حکومت نگهداری می شدند . این خزانه ها در واقع کتابخانه هائی بودند که در اختیار دولت قرار داشتند . علاوه بر اینکه این کتب به دولت ارزش و اعتبار خاصی از نظر علم اندوزی می داد ، به دلیل اهمیت حفظ کتب ، دولت حفاظت و نگهداری از آنها را بر عهده می گرفت . در واقع پیش از آنکه استفادة عمومی از کتب مورد توجه  قرار  گیرد ، دولت خود را موظف به حفاظت از کتب می دید تا نسخه های منحصر بفرد از بین  نروند .

در آن دوره ، جمع آوری کتب از هر جای ممکن و حفاظت از آنها ، محور فعالیت ها بود و توجه به نیازهای مراجعه کنندگان به دلیل عدم گسترش سواد در بین مردم و دیگر شرایط خاص زمانی و مکانی ، از اهداف اولیه تشکیل کتابخانه ها نبوده است . کتب جمع آوری شده در  موضوعات گوناگون فرهنگی و علمی روز مانند فلسفه ، طب ، ستاره شناسی ، هواشناسی ، شعر ، ادبیات ، حقوق ، تاریخ و دین بود .

از آنجا که عموم مردم امکان سواد آموزی را نداشتند ، نمی توانستند از این مخازن استفاده کنند . به همین دلیل مراجعه کنندگان به خزانه های کتاب ، دانشمندان ، علماء و معدود افراد باسواد دیگر بودند که به دلیل داشتن سواد و علم ، موقعیت ممتاز اجتماعی داشتند .

 

 

 

 

ارجاعات:

1- تمدن ایران ساسانی.ص96

2- زن در حقوق ساسانی.ص16

3- کتاب در پویة تاریخ.ص272 

 

 

 

منابع

1- الجاحظ.کتاب الحیوان.الجزءالاول.بتحقیق و شرح عبدالسلام محمد هارون.بیروت:دارالجیل.

2- الجهشیاری،ابوعبدالله محمد بن عبدوس.کتاب الوزراء و الکتاب.با تحقیقات:مصطفی السقا و دیگران.ترجمه ابوالفضل طباطبائی.

3- استیپچویچ،الکساندر.کتاب در پویة تاریخ.مترجمان حمید رضا آژیرو حمید رضا شیخی.مشهد: آستان قدس رضوی،بنیاد پژوهشهای اسلامی،1373.

4- بارتلمه،کریستیان.زن در حقوق ساسانی.ترجمه و ملحقات از ناصرالدین صاحب الزمانی.[تهران]:عطائی،1337.

5- پیگولوسکایا،ن.شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان.ترجمة عنایت الله رضا.[تهران]:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،1367.

6- دیاکونوف،ا.م.تاریخ ماد.ترجمة کریم کشاورز.[تهران]:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،1371.

7- زیدان،جرجی.تاریخ تمدن اسلام.جلد سوم.ترجمة علی جواهرکلام.[تهران]:امیرکبیر،1333.

8- گیرشمن.ایران از آغاز تا اسلام.ترجمة محمد معین.تهران:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،1374.

9- لوکونین،ولادیمیر گریگورویچ.تمدن ایران ساسانی.ترجمة عنایت الله رضا.تهران:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،1372.

10- لیوزا،ژ.فی.دانش یونان در ایران دوره هخامنشی.ترجمة جواد محیی. تاریخ تمدن ایران.با مقدمه بقلم هانری ماسه و رنه گروسه.[تهران]: گوتمبرگ

11- محمدی،محمد.فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عرب.تهران:توس،1374.

12- مسعودی،ابوالحسن علی بن حسین.مروج الذهب و معادن الجوهر.جلد اول.ترجمة ابوالقاسم پاینده.تهران.بنگاه ترجمه و نشر کتاب،[1356].

13- یارشاطر،احسان و دیگران.تاریخ ایران.جلد سوم.قسمت اول:از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان.گردآورنده جی.آ.بویل.ترجمه حسن انوشه.تهران: امیرکبیر،1368.

 

سخنی با مسئولین فرهنگی در آستانه سال تحصیلی جدید


                                                                                                       بهروز فرهادیان  1376

 

 

 

سخنی با مسئولین فرهنگی در آستانه سال تحصیلی جدید

 

 

بارها شنیده یا خوانده ایم که طراحان و نظریه پردازان   بین المللی با استفاده از دستگاه ها و شبکه های گستردۀ اطلاع رسانی ، بی وقفه در حال نفوذ به سرزمین های تسخیر ناشده اند تا فرهنگ و پیام واحدی برای جهانیان تنظیم کرده و با در اختیار داشتن گروه های زبده و متخصص در رشته های متعدد علمی ، دینی و مردم شناسی ، قواعد زندگی در«دهکدۀ جهانی» را رواج دهند . طراحان این گردباد مهیب فرهنگی ، در نوردیدن مرزها ، به بیراهه بردن اراده ها و پشت سر انداختن فرهنگ های ملی و محلی را قصد کرده اند . آنها نهال های بسیاری را بر خاک خواهند افکند و مزارع سرسبزی را نابود کرده ، جز خشکی و سردی و مرگ چیزی برجای نخواهند کذاشت تا مزرعه ای باب طبع تراست ها و کارتل های بین المللی بوجود آید . حادثه ای که خارج از اراده و خواست ما شکل گرفته ، قطعه ای است از تاریخ حیات بشر خاکی .

اما تهاجم فرهنگی غرب به اقتضای ماهیتش در برابر فرهنگ های ریشه دار و مردم معتقد به کارآمدی سرمایه های ملی و مذهبی ، متوقف می شود . از این قرار ، شناخت فرهنگ ملی و ایمان به باروری و توان آن دست ندادن هویت فردی و جمعی است .

مراکز آموزشی رسمی در ایجاد چنان کار عظیمی نقش بی مانندی دارند . در بستر فعالیت های آموزشی و پرورشی و با شیوه های علمی و منطقی ، فرزندان ایران باید با فرهنگ ملی ، مذهبی سرزمین کهن خویش آشنایی پیدا کنند تا خویشتن باوری و استقلال طلبی و آزادگی و انگیزه مقاومت در برابر فرهنگ بیگانگان در آنها بارور شود . نسل جدید اگر با ظرافت ها و زیبایی ها و قوای فرهنگ خودی مانوس نشود و نهال شخصیتش در آب و هوای پاک و جان پرور ایران اسلامی رشد نیابد و ریشه ندواند و قوت نگیرد و سر بر نیفرازد و شاخ و برگ   نگستراند ، وزش نسیمی و باد ملایمی او را از پای در خواهد آورد

مراکز مذکور به جهاتی تا کنون قادر به اجرای نقش تاریخی خود نشده اند . از میان علل ، می توان به تعدد مراکز تصمیم گیری و برنامه ریزی و ساماندهی اامور فرهنگی اشاره کرد که موجب ناشناخته و زاکد ماندن گنجینه های بی همتای فرهنگی شده است . آغاز سال تحصیلی مقطع مناسبی برای هویدا شدن این واقعیت تلخ است که جامعۀ ما از فرهنگ توانمند و سرشار از هنر و زیبایی و جاذبه و لطافت ایرانی فاصله  دارد . چگونه و به چه دلیل ؟ فرازها و گزیده هایی از احادیث پیشوایان دین و وصایای شهدا و ابیاتی از شعراء نامی یا جملاتی از بزرگان ایرانی و اسلامی تا نگاره های زیبای باستانی ، بناهای تاریخی و تحسین برانگیز ، ظروف و اشیاء قدیمی ، گنبد و گلدسته های پرشکوه مساجد و انواع خط  و . . . همیشه می توانند از مجرای طرح و تصویر و ظرافت های هنری زینت بخش ابزار و لوازم فرهنگی و کالاهای تولیدی باشند و با نوازش چضمها و صیقل دادن جان ها و برانگیختن احساس ها سد سدیدی در مقابل جریان های بیماری زای فکری و روانی بوجود آورند اما دریغا که در غبار فراموشی و تغافل ملامت خیز گم شده اند و تصاویر و جملات موهن و زشت و ناآشنا و نامفهوم و یا نام شزکت یا موسسه ای غربی با خطوط کج و معوج لاتینی یر روی کیف و کفض و کلاه و مداد و لباس و دفتر و . . . خودنمایی کرده آدمها را به خود می خوانند .

شگفتا ، دانش آموزان ایران اسلامی با پیراهن و شلوار و کفش و جوراب و کیف نولید ایران اما منقوش به تصاویر و حروف برگرفته از فرهنگ بیگانه ، به مدرسه و مراکز آموزشی می روند تا درس خودباوری و مبارزه با فرهنگ مهاجم غربی را بیاموزند ! چه نقیضین آشتی  پذیری ! بر حال آن معلم چه می رود که وقتی از فرهنگ تمدن ساز ایران اسلامی سخن می گوید ، حروف لاتین حک شده بر لباس شاگردان ، بر چشمانش چنگ زده خراش دردناک به جا می گذارند .

دولت و ملتی که دست رد بر سینه استثمارگران و استعمارگران خارجی زده و مبارزه با آنها را شعار همیشگی ققرار داده و بر پای این عقیده فرزندان عزیز خود را قربانی کرده و به عنوان "شهید" آنها را "شاهد" گرفته ، چگونه از کنترل معدودی تولیدکنندۀ مروج فرهنگ بیگانه عاجز      مانده اند ؟ آیا این مصداق غفلت از فرهنگ غنی ایران نیست ؟ متولی کیست ؟ تصمیم گیرنده ها کیانند ؟ شاید مشاهدۀ چندین سالۀ این پدیده ، قباحت آن را از بین برده است ! در دنیایی که شکارچیان ملتها هر دم دامی تازه می گسترانند و ترانه های تازه می سرایند و بر آداب و ایمان مردم گرد حقارت و زبونی می پراکنند و با هزار حیله و نیرنگ آنها را از گنج های بیکران غافل می کنند ، چه جای درنگ و آرامش خاطر ؟

خلاصۀ کلام ، اگر متولیان فرهنگ و آموزش کشور شیوۀ کاوشگری در مخازن فرهنگی را به نسل جوان نشان ندهند و آنان را با هنر و ادب و عرفان و اخلاق و کیش و آئین ایران اسلامی آشنا نسازند و اگر نسل نو "خودشناس" نشودو خود را باور نکند ، در آینده ای نه چندان دور نسلی که مسئولیت سازندگی ایران فردا را به عهده دارد ، به قواعد زندگی در دهکدۀ جهانی خواهد اندیشید ، بی آنکه به فرهنگ ایران نظر داشته باشد .

سیاست اطلاع رسانی جهانی و فرهنگ جهان سوم


سیاست اطلاع رسانی جهانی و فرهنگ جهان سوم                   بهروز فرهادیان - 1377            

 

دیباچه

«اطلاع رسانی» سریع و گسترده ، یکی از مشخصات برجسته جهان صنعتی و توسعه یافته است . گسترش امواج و آثار این نظام  اطلاع رسانی ، بسیاری از برنامه ها و طرح های کشورهای جهان سوم را تحت تأثیر قرار داده است . جهان سوم در برخورد با این موج سرکش و پهناور ، معضلات ناخواسته و شاید غیر منتظره ای را پیش رو دارد که تنها با چاره جویی مناسب و اقدام به موقع از بن بستی محتوم نجات خواهد یافت ، و گرنه در آینده ای نه چندان دور ، تحت تأثیر القائات و نفوذ اطلاع رسانی جهانی ، بسیاری از مشخصات فرهنگی خود را به فراموشی خواهد سپرد . نوشتار حاضر ، پیرامون این موضوع به بررسی می پردازد .   

 

*  *  *

 

قبل از ورود به بحث اصلی ، به تعریف و تفسیر واژه های کلیدی بکار گرفته شده ، پرداخته          می شود .


سیاست اطلاع رسانی

یکی از معانی واژه «سیاست» ، راه و روش و خط مشی است . بنابراین منظور از «سیاست اطلاع رسانی» ، راه و روشی است که برای «اطلاع رسانی» انتخاب می شود . این انتخاب ، با شرایط اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی جامعه ارتباط مستقیم دارد . مثلاً اگر تولیدات متنوع داخلی فراتر از نیازهای جامعه بود ، و افزایش میزان تولیدات و جلوگیری از رکود اقتصادی و پیامدهای منفی آن ، منوط به راه یابی به بازارهای جهانی باشد ، سیاست اطلاع رسانی با این سیاست اقتصادی هماهنگ خواهد شد .

 

فرهنگ

تعاریف متعددی از «فرهنگ» ارائه شده که به ذکر دو تعریف بسنده می شود . دکتر شریعتی در تعریف فرهنگ می نویسد :

                       «فرهنگ عبارتست از مجموعة تجلیات (بصورت سمبل ها ،  علائم ، آداب و رسوم ، سنت ها ، آثار ، رفتارهای جمعی و . . .) معنوی ، هنری ، تاریخی ، ادبی ، مذهبی و احساسی یک قوم که در طول تاریخ آن قوم فراهم آمده و شکل مشخصی گرفته است . این تجلیات ، دردها ، نیازها ، کیفیت جنس روح و فطرت ، خصوصیات اجتماعی و زیست مادی و بالاخره روابط اجتماعی و ساختمان اقتصادی آن قوم را توجیه میکند .»1 

ادوارد بارنت تایلور2 مردم شناس انگلیسی ، معتقد است :

                     «فرهنگ . . . مجموعه پیچیده ای است که دربرگیرنده دانستنیها ، اعتقادات ، هنرها ، اخلاقیات ، قوانین ، عادات و هر گونه توانایی دیگری است که انسان به عنوان عضوی از جامعه بدست         می آورد .»3

            تعاریفی که ذکر شد ، نشان می دهند فرهنگ هر ملت ، هویت و شخصیت آن ملت است که موجب می شود مجموعه ای از افراد ، علی رغم تفاوت های فردی ، گرد هم آمده و زندگی جمعی و سرنوشت مشترک داشته باشند . هر جامعه ای غیر از مشترکات انسانی ، نیازها ، دردها ، احساسات ، هنرها ،   دلبستگی ها و عادات و اخلاقیات خاص خود را دارد . تا زمانی که با تعلیم و تربیت صحیح و استفاده از تجارب تازه ، این مشترکات به نسل های آینده انتقال داده شوند ، هویت جمعی محفوظ خواهد ماند .

           

ویژگی های کلی فرهنگ

            1- اکتسابی بودن : فرهنگ از امور ذاتی و غریزی به حساب نمی آید . هر آنچه در تعریف فرهنگ گنجانیده می شود ، اموری هستند که انسان پس از تولد از محیط پیرامون خویش می آموزد . مسئولیت افراد جامعه در انتقال شایسته فرهنگ خودی به نسل آینده ، از اینجا آشکار می شود . هر مانعی همچون سستی در انتقال یا وجود عامل خارجی که مانع انتقال شایسته شود ، در زندگی جمعی ، اثرات نامطلوب بر جای خواهد نهاد .

            فرهنگ ، این میراث اجتماعی ، محصول سالها بلکه قرنهای متمادی ، پیمودن راه ها ، پشت سر نهادن فراز و نشیب ها ، افتادن ها و برخاستن ها و تجربه و عبرت آموزی است .

            2- نشانگر معیارها و ارزش ها : ارزش گذاری به امور اخلاقی و رفتاری ، ناشی از فرهنگ هر جامعه است و چون جوامع ، فرهنگ های متفاوت دارند ، در ارزش گذاری ها نیز تفاوت به وجود می آید .

            3- روشنگر نیازهای واقعی : زندگی جمعی ، روابط خاصی را می طلبد که بر مبنای قواعد پذیرفته شده ای شکل گرفته باشند . بر اساس این روابط خاص ، نیازها و احتیاجات جامعه معنا پیدا می کنند . یعنی نیازها ، ارتباطی منطقی با نوع روابط اجتماعی و شکل و شیوه زندگی دارند . نیازهای جوامع با وجود تعدد شرایط و ویژگی های زیستی ، با یکدیگر تفاوت دارند . چون نیازها ارتباط مستقیم با ساختار فرهنگی جامعه دارند ، نیاز به شیء خاصی در یک جامعه ، نمی تواند دلیل بر نیاز جامعه ای دیگر به همان چیز باشد .

 

جهان سوم

            پس از جنگ جهانی دوم که دو بلوک شرق و غرب ، تقسیم بندی جدیدی در صحنه سیاست دنیا به وجود آوردند ، اولین بار واژه «جهان سوم» در مجله فرانس ابزرواتور4 (14 اوت 1952) توسط فردی بنام «آلفرد سووی»5 بکار گرفته شد . سووی ، از این اصطلاح ، کشورهایی را منظور داشت که تازه به استقلال رسیده و در قطب بندی شرق و غرب قرار نداشتند و غیر متعهد محسوب می شدند . بعدها معانی فرهنگی و اقتصادی نیز به این اصطلاح داده شد .

            به جهت تنوع فرهنگی در این دسته از کشورها ، عموماً در قلمرو مسائل فرهنگی ، اصطلاح «جهان سوم» با مسامحه به کار می رود . اما در مسائل اقتصادی ، مشترکاتی همچون وابستگی اقتصادی ، فقر    عمومی ، نداشتن نیروی ماهر و متخصص ، کمبود مسکن ، بیکاری ، کمبود سرمایه و عدم دور اندیشی در برنامه های کلان مملکتی وجود دارد که اطلاق «جهان سوم» را به آنها توجیه می کند .

           

*  *  *

 

گزینش سو گرفته اطلاعات

کشورهای جهان را با موازین متعددی می توان تقسیم بندی کرد . از جمله ، تقسیم کشورها بر اساس میزان رشد و توسعه صنعتی و فن آوری است . یکی از ویژگی های کشورهای صنعتی و توسعه یافته ، در اختیار داشتن ابزارهای پیشرفته اطلاع رسانی است که امکان انتشار و القا سیاست ها ، خط مشی ، افکار و برنامه ها را در قالب پیچیده ترین فنون تبلیغ و ظریف ترین گفتارها ، تحلیل ها ، فیلم ها و . . . فراهم        می نماید .

در دنیایی که مجموعه بیشماری از داده های گوناگون وجود دارد و هر لحظه بر شمار آن افزوده   می شود ، شبکه اطلاع رسانی جهانی دست به گزینش می زند . اما معیار این گزینش چیست ؟ مشترکات انسانی است یا منافع گروهی و وطنی ؟ میزان ، تأثیر بر رشد و کمال اجتماع بشری است یا شکوفایی اقتصادی جوامع یا منافع شرکت ها و مؤسسات بزرگ بین المللی ؟ یا . . .

شبکه اطلاع رسانی جهانی که تحت سلطه و کنترل سرمایه داران گرداننده مؤسسات بزرگ        بین المللی و فراملیتی است ، در گزینش اطلاعات ، نمی تواند جدا از معیارهای انحصارگران ، معیاری  برگزیند . این شبکه با استفاده از آخرین یافته های علومی چون جامعه شناسی و روانشناسی ، جهانیان را در معرض هجوم دسته ای خاص از اطلاعات قرار می دهند و با ظرافت و زیرکی ، چنان تکه ها و پاره های اطلاعات را در کنار یکدیگر قرار می دهد که در اذهان مخاطبین ، شکوه و قدرت و سروری و غنای فکری و فرهنگی آنان و ضعف و عقب ماندگی و ناتوانی و نیازمندی و فقر فرهنگی ملل دیگر ، القا می شود .

برای این کار ، غنی ترین و گسترده ترین مجموعه های اطلاعاتی را در اختیار دارند . مراکز متعدد رادیو و تلویزیون ، مؤسسات انتشاراتی ، روزنامه های کثیرالانتشار ، مؤسسات فیلمبرداری و فیلم سازی ، نوارهای ویدئویی ، دیسکت های رایانه ای ، نوارهای صوتی ، شبکه های ماهواره ای و . . . تنوع شیوه های تبلیغی و گسترش حوزه های تحت پوشش را ممکن می سازد .

کشورهای توسعه یافته دارای معیارهای فرهنگی خاصی هستند که قاعدتاً شیوه اطلاع رسانی       نمی تواند با این ملاک ها ناسازگار باشد . از میان انبوه بیشمار داده های موجود ، تنها بخش هایی برای انتشار گسترده گزینش می شوند که در تقویت آن معیارها مؤثر باشند . بنابراین ، نظام اطلاع رسانی جهانی ، مبتنی بر فرهنگ کشورهای توسعه یافته است . چون محور فعالیت این قبیل کشورها بر تسلط بیشتر بر طبیعت ، تولید انبوه ، بازاریابی جهانی ، مصرف بیشتر ، سودهای کلان و رفاه مادی است ، گزینش و گسترش   اطلاعات ، هماهنگ با این موازین خواهد بود .

آماری که یونسکو قریب دو دهه پیش منتشر کرد ، نشانی از حجم انبوه اطلاعات گزینش شده و سو گرفته از سوی رسانه های کشورهای توسعه یافته دارد . به استناد آمار مذکور ، دو خبرگزاری آمریکایی آسوشیتدپرس و یونایتدپرس در یک روز حدود سی میلیون کلمه را برای دویست کشور تحت پوشش ، مخابره کردند6 .

در گزارش منتشر شده ای از یونسکو در سال 1980 ، آمده بود : «سرویس مخابراتی آسوشیتدپرس در روز حدود 90000 کلمه به آسیا مخابره می کند ، در عوض ، آسیا تقریبا 19000 کلمه برای پخش جهانی به نیویورک ارسال می دارد . بخش خبر تلویزیونی یونایتدپرس اینترنشنال هر ماه در حدود 150 گزارش خبری تلویزیونی به آسیا مخابره می کند ، و میانگین بروندادهای خبری از آسیا در حدود 20 گزارش در ماه است . »7 افزوده شدن ابزارها و توانایی های جدید تکنیکی و فنی در بیست سال اخیر ، بر میزان اطلاعات منتشره و کشورهای تحت پوشش ، افزوده است .

این نوع اطلاع رسانی ، تابع ضوابط و اصولی است که موسسات و سازمان های بزرگ جهانی ، به قصد گسترش نفوذ بین المللی و حفظ برتری خود تدوین کرده اند . اما زمانی برتری اقتصادی و سیاسی کشورهای توسعه یافته ادامه می یابد که اولاً : ملاک ها و ارزش های مورد نظر گسترش یابند و مردم دنیا سیادت و سروری آنها را بپذیرند . ثانیاً : با ایجاد انواع موانع ، دیگر کشورها را از دستیابی به اقتصادی شکوفا و رشد یابنده باز دارند . رسیدن به این اهداف ، منوط به این است که فرهنگ دیگر کشورها از ارزش های موجود و پویا و خلاق و هویت بخش و امیدوارکننده و وحدت خیز تهی شود و مردم ، توسعه و پیشرفت را نه با تکیه بر فرهنگ خودی ، بلکه در پناه بردن به ارزش های کشورهای توسعه یافته معنا کنند .

هر برداشتی از توسعه که متکی به فرهنگ غیرخودی باشد ، گسیختگی فرهنگی ، تفرقه و بی ثباتی سیاسی را به دنبال می آورد . جامعه ای که به چنین راهی کشیده شد ، آغوش را برای پذیرش «فرهنگ دیکته شده جهانی» خواهد گشود تا خود را از تحقیرها و سرزنش ها برهاند . سیاست اطلاع رسانی جهانی ، چنین ایده ای را دنبال می کند . ایده ای که در تلاش است تا مردم گیتی با پشت کردن به فرهنگ های محلی و ملی ، بر ارزش های کشورهای توسعه یافته گردن نهاده و آداب و رسوم و اندیشه و نوع زندگی و شیوه مصرف را با «استانداردهای بین المللی» هماهنگ کنند .

بی جهت نیست که ضعف ها و مشکلات جهان سوم در رسانه های بین المللی بزرگ نمایی می شود ولی مسائل مشابه در کشورهای صنعتی ، مورد اغماض قرار می گیرد یا تفسیری خاص پیدا می کند . در اکثر کشورهای توسعه یافته ، اعتصاب ، تظاهرات علیه دولت ، قتل ، نابرابری های اجتماعی ، تبعیض نژادی ، فساد اداری و اخلاقی و . . . وجود دارد . در زبان «امپریالیسم خبری» این مسائل در کشورهای توسعه یافته دلیل بر وجود آزادی و رعایت حقوق بشر است . اما وقوع همین حوادث را در کشورهای جهان سوم دال بر وجود اختناق ، استبداد ، حکومتی ناشایسته و فساد اجتماعی معرفی می کنند و روزها و هفته ها پیرامون آنها به تهیه خبر ، تحلیل ، مصاحبه و گفتگو می پردازند . از این نظر ، سیاست اطلاع رسانی جهانی دو کار عمده انجام    می دهد : زیبا و جذاب و انسانی نشان دادن چهره کشورهای توسعه یافته و زشت ، ناپسند و ناخوشایند جلوه دادن چهره کشورهای جهان سوم .

ژان کازنو8 ، از صاحب نظران وسائل ارتباط جمعی ، علی رغم گرایش های سوگرفته و نگرش    خوش بینانه به تبلیغات یک طرفه کشورهای توسعه یافته ، می نویسد :

                       «. . . سعی در گسترش فرهنگ ، در سطح جهانی ، مشکلاتی نیز به همراه دارد . برنامه های فوق ملی را به صورت «ویترینی»      درآوردن و تمدن خاصی را با آن نشان دادن ، باید به نوعی امپریالیسم فرهنگی کم و بیش آگاهانه بینجامد . به بیان دیگر ، امکان دارد ، ویژگیهای خاص فرهنگ ارسال کننده پیام از جانبی اغراق آمیز و از جانب دیگر بسیار زیبا ترسیم گردند . ملل بزرگ ، زمانی که هم برنامه های داخلی و هم برنامه های بین المللی را ارائه می دهند ، در مورد دوم سعی می نمایند ، برنامه ها را صورتی آنچنان بخشند که بر اعتبار آنان بیفزاید و زندگی مردمشان را به بهترین نحو عرضه نماید .»9 

 

چهره آشکار و چهره پنهان  

سیاست اطلاع رسانی جهانی ، دارای دو چهره کاملاً متفاوت و متضاد است : چهره آشکار و چهره پنهان . چهره آشکار همانی است که بشدت بر آن پای می فشارند : زیبایی ، قدرت و برتری کشورهای توسعه یافته ، تبلیغ درباره وسایل خانگی زیبا و ظریف ، خودروهای شیک با امکانات متنوع ، شهرهای پاکیزه و منظم ، وسایل تفریحی فراوان ، مدارس و دانشگاه هایی با امکانات زیاد آموزشی و تحقیقاتی ، رشد      حیرت انگیز فن آوری مدرن و دیگر جذابیت های صوری .

چهره پنهان ، سیاست ها و طرح های پشت پرده این دسته از کشورها است . از قبیل : بازاریابی جهانی ، توسعه فن آوری داخلی ، تأمین منافع شرکت ها و موسسات بزرگ ، جلوگیری از رشد صنعتی جهان سوم ، ایجاد روحیه نومیدی و ناتوانی در میان مردم دیگر کشورها ، دامن زدن به اختلافات قومی و فرهنگی و بزرگ نمایی مشکلات و کاستی ها در جهان سوم ، بی ثبات جلوه دادن دولت های مردمی و ایجاد مشکلات متعدد برای آنان و . . . .

اعضا کمیسیون عمومی یونسکو در سال 1972 با نگرانی از جریان یک سویه اطلاعات ، اعلام  داشتند :

                       «. . . چنانچه انتشار اطلاعات در انحصار چند کشور و گردش  بین المللی اطلاعات ، تنها یک فرایند یکطرفه باشد ، امکان دارد ارزشهای فرهنگی بیشتر کشورهای دیگر به شدت آسیب ببیند .»10 

در گزارش کمیسیون بین المللی مطالعه مسائل یونسکو در سال 1980 ، پیرامون اثر ویرانگر اطلاعات یکطرفه بر اقتصاد و فرهنگ جهان سوم ، اظهارنظر شده بود که :

                       «تأثیر جریان یکطرفه در درون کشورهای در حال توسعه بسیار خوفناک است : زیرا محصول داخلی به نحوی نامتناسب اندک است ، و «محصولات» ارتباطی ساخت جهان صنعتی همه جا یافت می شود ، در دکه های روزنامه فروشی ، در کتابفروشیها ، بر امواج رادیویی ، در تلویزیون و بر پرده سینما . دلیل دیگر را می توان در وابستگیهای تاریخی و فرهنگی یافت : نخبگان شهری در کشورهای در حال توسعه بیشتر تعلیم و تربیت غرب گونه اخذ کرده اند ، که آن را از لحاظ فرهنگی با غرب یکی می دانند و گرایش به گزینش محصولات ارتباطی غرب دارند .»11 

فلسفه گزینش اطلاعات سوگرفته و ایده های پنهان در ورای داده های ظاهری ، حتی صاحبنظرانی را در درون جوامع غربی به اعتراض کشانده است . چرا که این اطلاعات سوگرفته ، از فریب دادن مردم کشورهای توسعه یافته نیز چشم پوشی نمی کند . اسوالد اشپنگلر12 در کتاب «فلسفه سیاست» می نویسد :

                       «حس قدرت طلبی که در زیر لفافه دموکراسی به فعالیت مشغول است شاهکار خود را به چنان خوبی انجام داده که حتی وقتی مردم را به شدیدترین وضعی به قید رقیت و بردگی می کشد ، اینان به قدری اغفال شده اند که تصور می کنند معنی آزادی همین است ، و هر چه طوق اسارت تنگتر می شود به نظر مردم چنین جلوه    می کند که دائره آزادی وسیعتر شده است . همه با رضا و رغبت ، بلکه با ذوق و شوق و جوش و خروش به ساز عده معدودی    قدرت طلب بی باک می رقصند . آزادیخواهان طبقه متوسط ، از این مغرور و خوشنودند که مطبوعات آزاد شده و سانسور از میان رفته است ، غافل از اینکه دیکتاتور مطبوعات یا آن چند نفری که تمام روزنامه ها و مجلات را به ضرب پول در اختیار خود در آورده اند اسیران خود ، یعنی خوانندگان را در زیر تازیانه های سرمقاله ها و تلگراف ها و عکس ها و تصویرها به هر طرف که بخواهند سوق می دهند .»13 

 

خلاصه کلام  

ارتباط فرهنگی موجب رشد فرهنگ ها و زایش و شکوفایی فرهنگی می شود . جوامع بشری ، در ارتباط با یکدیگر می توانند به آرمان های بلند انسانی دست یابند به شرط اینکه انحصارگران و سودجویان و خودخواهان ابزار قدرت را در اختیار نداشته باشند . اما در جهانی که «تیغ» به دست «زنگی مست» داده اند ، ملت ها جز با توسل به فرهنگ خودی و تقویت مبانی اعتقادی ، راهی برای بقا و حفظ آزادی خویش نخواهند یافت .

توسعه و دستیابی به فن آوری نوین را باید بر اساس نیازهای هر جامعه معنا کرد . چون نیازهای جوامع را فرهنگ ها تبیین می کنند ، الگو قرار دادن کشورهای توسعه یافته ، فریبی است که منجر به انحطاط فرهنگی و به هدر دادن منابع طبیعی و سرمایه های ملی خواهد شد .

جهان سوم پیش از آنکه چشم به «بیرون» بدوزد ، محتاج نگاهی مدبرانه به «درون» است . ایجاد و تقویت شبکه های اطلاع رسانی و بهره گیری از اندیشمندان متعهد و برنامه ریزان متخصص و مؤمن به فرهنگ خودی ، از ضروریات اولیه برای حفظ هویت و شخصیت فرهنگی است . درک نیازهای واقعی جامعه و جهت دادن به تحقیقات و پژوهش ها در مراکز علمی و صنعتی متناسب با این نیازها ، توأم با آموزش و تربیت صحیح و فراگیر به غنای فرهنگی خواهد انجامید .

جهان سوم ، بجای ورود تولیدات کشورهای توسعه یافته که با نیازهای خودی تناسبی ندارند و به وابستگی سیاسی و اقتصادی نیز می انجامد ، باید به تولیدات داخلی روی آورد . اما این بدان معنا نیست که تجارب دیگر ملل نادیده گرفته شود . هنر و زیرکی و سختی راه در این است که این تجارب متناسب با فرهنگ خودی به کار گرفته شوند . جهان سوم ، راه نجاتی غیر از «بازگشت به خویش» ندارد .

 

پی نوشت ها :

1- انسان بی خود ـ ص 201

2- Edward Barent Tylor

3- مبانی جامعه شناسی ـ ص 116

4- France Observateur

5- Alfred Sauvy

6- ر.ک.ژئو پولیتیک اطلاعات . ص 106

7- یک جهان ، چندین صدا ـ ص 71

8- J.Cazeneuve

9- جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی ـ ص 288

10- یک جهان ، چندین صداـ ص 71

11- همان ـ ص 124

12- Oswald Spengler

13- فلسفه سیاست ـ ص 89-88

رابطه دین و سیاست

رابطه دین و سیاست                                            بهروز فرهادیان - 1376

 

میان دین و سیاست به معنای مملکت داری و راهبری امور اجتماع بشری ، چند گونه رابطه    دانسته اند . این مقاله به برخی از آنها نظر دارد .  

*  *  *

عده ای دیانت را پایبندی به آموزه های فرازمینی برای تعالی زندگی فردی معنا می کنند . در نظر اینان ، دین و سیاست دو مقوله با دو وظیفه و کاربرد متفاوتند . کار سیاست از دین بر نمی آید همچنانکه سیاست ، کار دین نمی کند . دین با لایه های درونی و تمایلات پنهان و مرموز آدمی به دل دادن به وجودی بی مثال سر و سر پیدا می کند و سیاست با انگیزه های تو بتو و پایان ناپذیر و بلاخیز افراد و گروه ها در حیات اجتماعی .

می گویند دین ، آدمی را به پیوند با خدا می خواند و آدمی در پیوند با خدا «تنها» ست . تنها به عبادت می نشیند ، تنها روئیده و بارور می شود ، تنها اوج می گیرد ، تنها می میرد و تنها برانگیخته می شود . دین ، دعوت به «تک»روی است و بریدن از غیر «او» و دل بستن به «او»ست . اما سیاست ، با همگان بودن است . در سیاست ، تنها شدن ، تهی شدن است و خسران ، لیک به جمع پیوستن ، غنی شدن است و رجحان . دین ، صراط فردی است و سیاست صراط جمعی . چون هر دین پروری بر صراط خویش می رود و بهره ای از حقیقت می برد هیچ انسانی برای دیگری الگو و نمونه نخواهد بود . اما سیاست ، تلاش جمعی در صراطی جمعی است .

دوگانگی دین و سیاست ، دوگونه قانون طلب می کند : قانون دینی و قانون مدنی . قصد قانون دینی ، اعتلاء و علو شخصیت فردی است و مقصد قانون مدنی ، سعادت جامعه . منتسکیو می نویسد :

  «به طور کلی قوانین مذهبی دارای ابهت و شکوه روحانیت است و حال آنکه قوانین مدنی در عوض دامنه دار و متوجه احتیاجات جامعه می باشد ، قوانین مذهبی که برای تکامل افراد بشر وضع گردیده بیشتر متوجه خوبی و سعادت افرادی است که به قوانین مزبور عمل می کنند و سعادت جامعه در درجة دوم از اهمیت است . ولی قوانین مدنی بر خلاف قوانین مذهبی متوجه خوبی و سعادت عموم افراد یعنی جامعه است . لذا قوانین مذهبی هر قدر با شکوه و قابل احترام باشد نبایستی مبنای قوانین مدنی قرار بگیرد .»1 

منتسکیو در تفاوت قوانین مذهبی و قوانین مدنی می نویسد :

«قوانین بشری چون برای افراد وضع شده است باید دارای مقررات باشد و احتیاجی به پند و اندرز ندارد اما قوانین دینی چون برای روح و قلوب مردم وضع شده بایستی بیشتر پند و اندرز داشته و کمتر حاوی مقررات باشد .»2 

بنا به این تقسیم بندی ، دین ریسمانی است آویزان از آسمان تا دیندار را از پرستش خدایان و عبادت اصنام و اوثان رهایی بخشد و به وجود بی کرانه و سرچشمه محبت و عطوفت متصل سازد . اما سیاست ریسمانی است از هر دو سو زمینی ، در یک سویش قلیلی برگزیده اند یا حاکم و در سوی دیگر کثیری گزیننده اند یا محکوم . در تکاپوی همیشگی و پیوسته ، این گروه ها می آموزند که بهره گیری از افکار و افهام گوناگون به بهبود شرایط زیستی خواهد انجامید . مدارا با صاحبان آرایی دیگر لازمة این کار خواهد بود . اما این را دین نمی پذیرد . به ناچار روابط تو بر توی اجتماعی و ظهور تمایلات سرکش و سیری ناپذیر و اندیشه های متناقض و ضرورت تسامح با ایده های نو و پرهیز از تعصب اندیشه سوز ، دین را از دخالت در مسائل پیچیدة اجتماعی همچون تعیین شکل حکومت ، تقنین ، ارتباط نهادها ، رابطه با بیگانگان ، حفظ حدود و ثغور ، اخذ مالیات ، اداره بیت المال ، تعیین کارگزاران شایسته ، نظارت بر هزینه ها و جنگ و صلح باز       می دارد .

نکته ای باقی است . دین ، آدمیان را به «آسمان» می خواند ، کار «زمین» با کیست ؟ نیازهای روحی را دین پاسخ می دهد ، نیازهای جسمانی و مادی را چه باید کرد ؟ می گویند هر چند وظیفة ذاتی دین بیان مسائل اجتماعی و دخالت در سیاست نیست ، اما دین پروران نمی توانند از میل زیستن جمعی غفلت ورزیده و انزوا پیشه کنند . آنان قادرند با سودجویی از خرد جمعی بر تجارب سرشار و گرانبار آدمی تکیه زنند و حکومتی در شأن جامعة خویش بنا نهند . اما این حکومت ، حکومت دینی نخواهد بود زیرا دین در باب حکومت ، حرفی و گفتی ندارد .

علی عبدالرزاق مصری از علمای الازهر ، دین اسلام را با سیاست دارای چنین رابطه ای می داند . او رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را تنها بر محور امور روحانی و نعلیم و تزکیه نفس خلاصه کرده و ماموریت سیاسی یا وظیفه نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در تشکیل حکومت نفی می کند . در گمان وی رفتارها و تصمیم گیری های آن بزرگوار در اموری که به نوعی به حکومت و سیاست مرتبط  بود ، نه لازمة پیامبری وی و اجرای دستورات دین اسلام که به معنای عام دفاع از خود و یاران و قلمرو حکمرانی بود ، کاری که هر حاکم یا فرمانروایی انجام می دهد . او هر نوع تلاش و فعالیت مسلمانان را به استناد اعمال سیاسی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم مردود دانسته و مسئله خلافت و جانشینی از ایشان را منتفی می داند .

علی عبدالرزاق اعتقاد دارد علی رغم ماموریت نداشتن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در تشکیل حکومت ، مسلمانان مانند سایر افراد بشر نیازمند حکومت هستند اما این در جهت پیروی از فرامین دین نیست . بنا به اعتقاد او :

«هیچ چیز مسلمانان را از آن باز نمی دارد که در علوم اجتماعی و سیاسی ، بر ملتهای دیگر پیشی گیرند و آن نظام عتیقی را که مایة خواری و زبونی آنها شده است از میان ببرند و آئین کشورداری و نظام حکومت خویش را بر بنیاد تازه ترین نتایج خرد آدمی و استوارترین اصولی که به حکم تجارب ملتها بهترین آئین حکومت شناخته شده است ، بر پا کنند .»3 

در بخش دیگر این مقاله اشارتی به برخی سستی های این نظریه خواهد شد .   

*  *  *

گروهی سیاست را مخدوم دین می دانند . در باور اینان اقتضاء ماهیت دین ، تأئید مظالم حکمرانان و حکومت های ستمگر و دعوت مردم به ستم پذیری و صبر و سکون است . دین به امید بهبود دردها و       رنج ها ، دریچه ای به سوی عالم خیالی بعد از مرگ می گشاید و با توصیف زیبایی ها و نعمت های جاودانی اما موهوم ، مردم را از تلاش برای بهبود زندگی مادی باز می دارد .

سیاستمداران از دین برای فریب توده ها و توجیه ستم ها و حق کشی ها بهره می برند . دین ـ با هر خاستگاهی ـ بسان ابزاری است در جهت تحکیم قدرت و نفوذ حاکمان تا مردم بر نابسامانی ها و              بی عدالتی ها خروش نیاورند . دین از لسان زمامداران و مبلغین رسمی ، مردم را به نعمت ها و لذایذ آن سوی مرگ می خواند تا حاکمان بی دغدغه در کار حکمرانی و عیاشی و شکمبارگی باشند .

زیگموند فروید اتریشی می نویسد :

«قوانین و دستورات مذهبی همواره در طول زمان موافق با مصالح و منافع قدرت مندان و صاحبان زر و زور تغییر یافته و مردم نیز شاهد این تغییر و دگرگونی های ناهنجار بوده اند .» 

نیچه فیلسوف آلمانی که از خاستگاه و اثرات اجتماعی دین و نقش آن در پیدایش «ابر مرد» تفسیر خاصی دارد ، معتقد است :

«برای مردمان قوی و مستقلی که برای فرماندهی مهیا و مقدر شده اند و خرد و هنر یک نژاد فرمانروا در ایشان حلول کرده  است ، دین وسیلة دیگری است برای چیرگی بر مانعهائی که در راه دستیابی به سروری مجود دارد ، و همچون رشته ای است که فرمانروایان و فرمانگزاران را به هم بسته می دارد ، و وجدان گروه اخیر ، یعنی نهفته ترین و باطنیترین جنبة آن را ، که همانا میل سرکشی است ، بر فرمانروایان فاش می کند و عنانش را به دست ایشان می سپارد .»5 

به گمان هولباخ :

«دین مردمان را چنان تعلیم می دهد که از جباران ناپیدا بترسند ، و در عین حال آن ها را در برابر فرمانروایان زمینی برده و بزدل می سازد و هر گونه اقدام برای به در دست گرفتن سرنوشت خود را در آن ها سرکوب می کند .»6 

در قطعه ای از تاریخ اسلام ، معاویه بن ابی سفیان حضور دارد که نیرنگ ها و فریبکاری هایش در قالب دفاع از دین شهره است . معاویه پس از قتل عثمان ، مدعی خونخواهی شد و پیراهن عثمان و انگشتان قطع شدة «نائله» زن عثمان را بر منبر جامع دمشق می نهاد و مردم را تحریک می کرد . او به نام دین چندان کوشید تا به خواسته های شوم رسید . پس از صلح با امام حسن علیه السلام در مسجد کوفه به کوفیان گفت گمان می برید برای نماز و زکات و حج با شما می جنگیدم ؟ شما هم نماز می گزارید هم زکات می دهید و هم به حج می روید . من قصد فرمانروایی داشتم و خدا این را به من هدیه کرد و شما آن را خوشایند نمی دانید . ابن ابی الحدید در این خصوص می نویسد :

«. . . فخطب معاویه اهل الکوفه ، فقال : یا اهل الکوفه ، أترونی قاتلتکم علی الصلاه و الزکاه و الحج ، و قد علمت أنکم تصلون و تزکون و تحجون ؛ و لکننی قاتلتکم لاتأمر علیکم و علی رقابکم ، و قد آتانی الله ذلک و انتم کارهون . . .»7

معاویه و دیگر سلاطین اموی ، با تحریف تعالیم اسلام ، تسلیم در برابر تبعیض ها و بی عدالتی ها ، تواضع در برابر مالداران ، رضا به فقر و نداری و صبر در مقابل ستم ها را می آموختند . اسلام اموی ، توجیگر فقر و غنا در جامعه است و چه بسا وجود فقر را مورد رضای خدا دانسته تا انفاق و صدقه و خمس و زکات معنا یابند !

بنابراین در بهره گیری صاحبان قدرت از دین ، تردیدی نیست اما آیا تنها دین مورد استفاده قرار گرفته ؟ از مفاهیم ارزشمندی مانند آزادی ، انسانیت ، جوانمردی ، راستی و برابری نیز سوء استفاده شده است . از این سوء استفاده چه حکمی حاصل می شود ؟! علم و دانش هم ابزاری بی نظیر در دست سیاستمداران و قدرتمندان بین المللی است که با آن امکان هر نوع خیره سری ، غارت ثروت های ملل جهان ، پنهان ساختن برخی رخدادها ، تهیه سلاح های ویرانگر ، تحریف حقایق و فریب مردم را فراهم می سازد . هم از دین و هم از دانش سوء استفاده شده اما چرا حکم به موهوم بودن دین و خروج آن از زندگی اجتماعی داده می شود ولی دانش قداست می یابد ؟

اصولاً سوء استفاده از دین بیانگر واقعیتی اصیل و مورد نیاز انسان است . هیچگاه امری موهوم و خیالی در طول قرن های متمادی نمی تواند زندگی بشر را تحت تأثیر قرار دهد . باید واقعیتی وجود داشته باشد تا عده ای بتوانند با نیرنگ و دغل چیز دیگری را به نام آن به مردم تحمیل کنند . بی آن اصل ، سوء استفاده ممکن نیست .

*  *  *

گروهی سیاست را خادم دیانت می دانند . سیاست خادم دیانت ، سیاستی مبتنی بر اصول انسانی است که دین مداری و نه قدرت مداری را مقصود دارد . دین مداری ، ابزار خاص خود می طلبد و با هر ابزار و هر شیوه ای موافق نیست . از آنجا که دین الهی پای فشردن بر ارزش های فطری و حرمت نهادن به انسان و حقوق او را می آموزد ، سیاست مبتنی بر دیانت هم بر چنین استوانه هایی استوار است .

مقام ها در چنان سیاستی ، مسئولیت زا هستند نه امتیاز آفرین . محدودة نفوذ مدیریت و رهبری هر چه گسترده تر و وسیع تر باشد ، نه بر شمار امتیازها بل بر بار مسئولیت افزوده می شود . در نظامی با چنان سیاستی ، سپردن مسئولیت ها به افراد با انگیزه هایی چون صرف وابستگی گروهی ، معامله گری سیاسی ،  دنیا طلبی ، برتری جویی و قدرت نمایی سرپیچی آشکار از ارزش های دینی تلقی می شود . چه بسا اثرات مخرب چنین تصمیم گیری هایی مانند ایجاد جو بدبینی ، سلب اعتماد از کارگزاران و صاحب منصبان و بی توجهی به رواج ارزش های غیردینی ، بیش از تلاش های نامیمون معاندین باشد .

انسان ها در نسبت با خدا متفاوتند اما قواعد حیات جمعی به گونه ای است که همه جدا از   مرزبندی های درونی در برابر آنها قرار می گیرند . بر بستر نیاز سوز دل داشتن ، در کشمکش هوای نفس مغلوب نشدن ، به مخازنی از معارف باطنی رسیدن و در معارک دلیری کردن و سلوک در سیمای الهی و شناوری در شأنی از شئون ربوبی ، از بلوغ جان و کمال انسان نشان می دهند لیک تعالی درون دلیلی بر فراشدن از قانون و احکام اجتماعی نیست . در عالم بیرون ، عارف و عامی و مجاهد و مشرک و کافر و مومن با هم همسایگی دارند . پیوندهای گروهی و ضرورت زندگی جمعی ، ملاک های بیرونی را می طلبد تا چنان قابل درک و شایستة اجرا باشند که بر همة افراد ـ بی توجه به جهان درون ـ قابل صدق باشند . این است که کسی از قواعد سامان دهندة امور اجتماعی خارج نمی ماند .

گویند زرة امیرالمومنین علی علیه السلام نزد مردی مسیحی دیده شد . نزد شریح قاضی رفتند . چون شاهد نبود قاضی رأی به سود مسیحی داد . امام رأی را پذیرفت گرچه در ادعایش صادق بود و زره نیز از آنِ آن بزرگوار . مرد مسیحی به شگفت آمد و اقرار کرد زره از شتر امام علی علیه السلام به هنگام حرکت به سوی صفین افتاده بود . او اسلام آورد و امام ، زره را با اسبی به آن مرد بخشید .8 

در سیاستی که در خدمت دین قرار گرفته ، حکومت و رهبری نه هدف بل ابزاری است که با آن می توان زمینه را برای رشد و رستگاری جامعه فراهم کرد . خکومتی که بر پایة چنین سیاستی روی کار      می آید ، به تکریم و بزرگداشت انسان می پردازد . در این حکومت ، مردم با معیارهای انسانی با یکدیگر رابطه بر قرار می کنند و به تمشیت امور می پردازند .

دین اسلام با اعلام ضوابطی خاص برای حکمرانان و دعوت مسلمانان به نظارت بر اعمال حکام و رهبران و دخالت در امور اجتماعی و سیاسی ، پیوندی ناگسستنی با سیاست دارد . دو منبع ارزشمند تعالیم و تاریخ اسلام بیانگر پیوند بنیادی این دین آسمانی با سیاست است .

احکام اسلام در زمینه های مالی و اقتصادی (چون آداب خرید و فروش ، انواع داد و ستد ، چگونگی فسخ قرارداد ، مکاسب محرمه ، زکات و خمس و موارد مصرف آنها ، صدقه و انفاق) حقوقی (نظیر وکالت ، ارث ، قضا و شرایط قاضی ، حدود و تعزیرات) دفاعی (بسان احکام مربوط به تقویت توان دفاعی و حفظ اسرار نظامی) سیاسی (مانند خصوصیات و شرایط رهبر ، حق دولت و مردم نسبت به یکدیگر و ارتباط با بیگانگان) و کثیری از موضوعات دیگر ، نشان دهندة اهتمام دین اسلام به سیاست و امور سیاسی است .

اجراء این احکام منوط به وجود نظام سیاسی خاصی است که رهبران و مجریان آن ، خود را پایبند و متعهد به پیروی از اوامر دین بدانند چرا که جز با تشکیل حکومتی توانا و برخاسته از خواست و رأی مردم ، احکام اسلام به اجراء در نخواهند آمد .

اعتقاد به جاودانه بودن و توان پاسخگویی دین اسلام به نیازهای فردی و اجتماعی انسان ، ملازم با اعتقاد به دخالت دین در سیاست و مملکت داری است . چگونه می توان اسلام را دینی کامل و جاوید دانست اما باور کرد به نیاز بشر به حکومتی دادگر و برقرار کنندة امنیت و تأمین کنندة آسایش و پاسدار حقوق  انسان ، پاسخی نداده است ؟!

فعالیت های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در تشکیل حکومت اسلامی برای اجرای فرامین دینی و ایجاد شرایط لازم جهت تحقق خواسته های مکتبی بود . در صورتی که دعوت و تبلیغ آن بزرگوار ، محدود به تزکیة نفس و سیر در عالم درون بود و رهبران فاسد جامعه و زراندوزان و مالداران و برده داران را در تنگنا قرار نمی داد و آنان را با خطر مواجه نمی کرد ، دلیلی بر آن همه دشمنی و شکنجه و آزار و توهین و تحقیر و جنگ و خونریزی نبود .

رفتارهای سیاسی ، اجتماعی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همچون مبارزه با برده داری ، سلب امتیازات قومی و نژادی ، نفی زیاده خواهی های قریش ، فرمان به هجرت به حبشه و مدینه ، نبردهای متعدد با کفار و مشرکین قریش ، مبارزه با یهودیان مدینه ، نامه به سران امپراتوری های جهان و برخی کشورها و از همه مهمتر اعلام جانشینی و خلافت امام علی بن ابیطالب علیهم السلام ـ از «یوم الانذار» تا «غدیر خم» ـ تفسیری شایسته غیر از لزوم تشکیل حکومت اسلامی نخواهند یافت .

اگر دین اسلام ، دینی جدا از سیاست بود و فقط علوّ شخصیت فردی و تعالی درون را انگیزه دعوت انبیاء می دانست ، چرا شخص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم اولین نافی این عقیده شد ؟ وقتی آن بزرگوار به عنوان نمونه و الگوی انسان کامل و تجسم آرمان های دین الهی ، حکومتی بر مبنای ارزش های دینی پایه گذاری کرد ، مطمئن ترین دلیل بر پیوند ناگسستنی دین و سیاست را اعلام داشت .

خط مشی پیشوایان معصوم علیهم السلام در به رسمیت نشناختن حکومت های غاصب ، مبارزه با فقر و تبعیض ، جنگ با مرتدین و مشرکین و منافقین و مرتجعین ، تحمل زندان ها و شکنجه ها و تشکیل گروه های مخفی دلیل دیگری است . امام علی علیه السلام در پذیرش حکومت ظاهری ، به خواست مردم و عهد خداوند از علما به راضی نشدن به سیری ظالم و گرسنه بودن مظلوم استناد فرمودند : «أَما وَالّذٍی فَلَقُ الْحُبه ، وَ بُرُأَ النَّسُمُهُ ، لَوً لَا حْضُورُ الْحاضٍرِ ، وَ قٍیامُ الْحْجُهٍ بِوْجْودِ النَّاصٍرِ ، وَ مُا أَخَذَ اللهُ عُلَی الْعْلَمُاءِ ألَا یْقَارُّوا عُلَی کٍظَّهٍ ظَالٍم ، وَ لَا سُغَبِ مُظْلُومٍ ، لَأَلْقَیًتُ حُبًلَهُا عُلَی غَارِبِهُا»9 

امیرالمومنین علی علیه السلام وظیفة رهبر را در برابر مردم ، نصیحت کردن ، غنیمت دادن و تأمین حقوق و آموزش معارف دینی و تربیت کردن و وظیفة مردم را در برابر رهبر ، وفاداری و ایستادگی بر بیعت و دوستی در نهان و آشکار و اجابت کردن به وقت دعوت و طاعت به وقت فرمان می داند . این وظایف متقابل ، دعوت مسلمین به حضور در مسایل سیاسی و مملکت داری است تا رشد و سلامت جامعه ممکن گشته و مردم به حقوق خویش دست یابند . امام علی علیه السلام می فرماید :

«ایها الناس ان لی علیکم حقا ، و لکم علی حق ، فاما حقکم علی فالنصیحه لکم ، و توفیر فیئکم علیکم ، و تعلیمکم کیلا تجهلوا ، و تأدیبکم کیما تعلموا . و اما حقی علیکم فالوفاء بالبیعه ، و النصیحه فی المشهد و المغیب ، و الاجابه حین ادعوکم ، و الطاعه حین امرکم .»10  

چون مسلمانان بر خلاف دستورات دین ، مطیع حکمرانان ظالم و حیله گر شدند و دین در دست سیاستمداران نابکار افتاد ، امام حسین علیه السلام به پا خاست و خویش و خویشاوندان را فدای اصلاح امت جدش کرد . امام حسین علیه السلام در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه نوشت :

«و انی لم اخرج اشرا ، و لا بطرا ، و لا مفسدا ، و لا ظالما ، و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه   جدی ، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر ، و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب »11 .

آن پرچم سرخی که در کربلا بر افراشته شد ، نشانی از پیوند پایدار دین با سیاست دارد .

اگر ائمة معصوم علیهم السلام ، سیر در باطن و عبادت و اطاعت خداوند را بی حضور در اجتماع و بی توجه به مشکلات مسلمین از آموزه های دینی می دانستند و یا دین را صراطی فردی و غیر سیاسی تعریف می کردند و برای حکومت و حکمرانی به دنبال صرف دستاوردهای عقلی و تجارب بشری می رفتند ، خط روشن و مستقیم آنها در مبارزات سیاسی بر مبنای الگوها و معیارهای دینی و نفی حکومت های غاصب و به رسمیت نشناختن حکومت های غیر ذینی یا مبارزه با دینداران منحرف به وجود نمی آمد .

اعتقاد به وجود امام غائب علیه السلام و منجی بشریت و عدالت گستری که پس از ظهور بر ظالمین و بدکاران می خروشد و بنیان بی عدالتی ها و ستم ها را فرو می ریزد ، ناب ترین و شفاف ترین اندیشة سیاسی برگرفته از تعالیم وحیانی است . با چنین تفکری ، شیعیان در طول تاریخ ، آوارگی و حبس و تهدید و قتل را پذیرفتند اما حکومت های غاصب را به رسمیت نشناختند . با چنین پیشینه ای عجب نیست کسانی از مسلمین ، دین اسلام را جدا از سیاست بدانند ؟

آنگاه که معارف نازله بر انبیاء الهی از حضرت آدم علیه السلام تا حضرت خاتم صلی الله علیه و آله و سلم ، «اسلام» نامیده شود12 و مبارزه با سرکشان و طغیانگران علیه برگزیدگان خداوند و برقراری قسط از وظایف مشترک پیامبران آسمانی باشد13 ، سیاسی بودن دین ، جلوه ای خاص می یابد .