بهروز فرهادیان - 1376
غفلت از معلم چرا؟!
انقلاب اسلامی ایران که زائیده فرهنگ بی بدیل اسلام است با ندای عدالتخواهی و عدالت گستری و ظلم ستیزی در جهان مادیگرای معاصر ، بارقه های امید را در دل های ظلم زدگان تابانید و با زدودن زنگارهای یأس و نومیدی ، دلها را به سوی خویش خواند و در منظرهای جهانی جای گرفت . بر منظرها جای گرفتن و بانگ حق سر دادن ، هم تیر و تبر و توپ و تهمت را به خود می خواند و هم دل و عشق و مهر و شوق و امید را . هم ظالمین مخاطب می شوند و هم مظلومین ، و هر دو می آیند . یکی شادمان تا به انقلاب اسلامی بنازد و دیگری نالان تا بر آن بتازد . یکی «یار» است و دیگری «بار» .
این نهضت با چنین رسالتی سترگ ، فراتر از هر چیز نیازمند سربازانی آگاه ، دشمن شناس ، مؤمن ، متعهد و صبور است تا راه بر سستی ها و سپاه خصم ببندند و هوشیاری و دانایی را بپرورانند . حاصل اینکه انسان سازی و تربیت نیرو ، ارجمندترین کارها در چنین نظامی است . بلاشک ارجمندی و عزت این جایگاه از آن «معلم» است . اوست که بر سبیل انبیاء راه می پیماید و عزم همسویی آنان دارد .
مقابله با طوفان های سهمگین و ویرانگر فرهنگ مسموم مغرب زمین ، جز با سپاهِ سپر به دست و مؤمن و دلباختة فرهنگیان ممکن نیست . اینان در صف مقدم دفاع از فرهنگ ایران اسلامی ، صبور و استوار ایستاده اند و بر میلیون ها کودک و نوجوان ، سایه همت و ایمان و دانش خویش را گسترانیده اند تا سلامت فردای جامعه اسلامی ، صیانت شود .
توجه به امر توسعه و نیاز به شتاب بخشیدن به بازسازی و بهسازی این «سرزمینِ سرخ» رسالت معلمان را برجسته تر می کند . بهره گیری از معادن ، سدسازی ، راه سازی ، خودرو سازی ، تأسیس پالایشگاه ها ، بنیان مراکز علمی و فرهنگی و تحقیقی و هر آنچه در توسعه به آن نیاز می رود ، ثمره سختی ها و دردها و رنج های بیشمار سربازان کم ادعای صحنه تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش است . غفلت از این نکته ، غفلت از سپاه خصم است و ایجاد روزنه در صف مقدم نبرد با دشمن .
به راستی آیا در متن اجتماع ، معلمان چنین جایگاه محسوسی دارند ؟! دردمندانه بـاید گفت : خـیر !
معلم در جایگاه بایسته اش قرار ندارد لذا از تأمین ضروریات زندگی او غافل شده اند . اگر دین اسلام به علم و عالِم بها نمی داد ، اگر تربیت انسان مقصود نبود ، اگر معلمان شغل انبیاء را نداشتند ، اگر سلامت اخلاقی و روحی و اجتماعی با تلاش معلمان در هم تنیده نبود ، اگر تولیدات مادی و گردش چرخ کارخانه ها به دست پرورش یافتگان معلمان نبود و اگر دیگر «اگرها» نبود ، غم مظلومیت ها بر سینه ها سنگینی نمی کرد .
از مصائب روزگار اینکه برخی کار بدستان ، معلمان را طبقة «مصرف کننده» می دانند و نه «مولد» ! و چه مصیبت ها که از این تفکر بر معلمان نرفت و نمی رود . اینان از «تولید» ، افزونی شمارِ آدامس و بادکنک و ماشین و یخچال و اسباب بازی و امثال اینها را می فهمند و از «مصرف» ، فکر و تحقیق و تربیت و دانش را . گویی غافل اند که انسان تربیت شده و آموزش دیده ، منشأ همة تولیدهاست و معلم سرمنشأ تولیدگران .
وقتی معلم «مصرف کننده» شناخته شد ، باید که وضع معیشتی او چنان شود که برای گذران زندگی روزمره ، انرژی مفید خود را در پشت فرمان خودروها یا در بنگاه ها و مغازه ها و . . . به هدر دهد و با تنی رنجور و روحی مغموم رو به کلاس آورد . آیا آنان می دانند «افت تحصیلی» چیست ؟! سوگند به آنکه به «قلم» سوگند یاد کرد ، این دردی است که بسی جانها را پریشان کرده است .
البته تبعیض ، حدیث دیگری است . چگونه است که نیروهای «شرکت نفت» بی آنکه در شیپورها بدمند از ازدیاد حقوق و مزایا سود می برند و بیمارستان ها ، تفریحگاه ها ، هتل ها ، منازل سازمانی و دیگر مزایا را در اختیار دارند ؟ یک معلم گاه به وقت بیماری ، اندوختة چندین ساله اش را برای مداوا کافی نمی بیند ولی دیگری با همان بیماری در بیمارستان های شرکت نفت بدون پرداخت هزینه ای ، تحت معالجه قرار می گیرد . بر این تبعیض چه باید گفت ؟ البته سایر وزارتخانه ها از قبیل وزارت نیرو و شرکت مخابرات هم مدتی است شانه به شانه شرکت نفت می زنند !
با وجود رجحان های ناموجه ، فرهنگیان در میدان علم و عمل و قلم و فرهنگ و اندیشه ، پاسدارانی شایسته برای این سرای اسلامی خواهند ماند . اما آیا کارگزاران دولت راه حلی درخور شأن معلم برای معضلات او جستجو می کنند ؟